نويسنده



دل نوشته ها



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





سکوت

 

مرد پیر شده بود . دیگر نمی توانست گیتار بزند و سکوتی ابدی بر خانه اش حکم می راند .
باید کاری می کرد ، پس از ساعتی فکر ، گیتارش را برد توی حیاط گذاشت و دور و بر آن خرده نان ریخت.
پس از چند روز ، درست وقتی که داشت جان می داد ، سکوت خانه اش شکسته شد و او با خوش حالی چشم هایش را بست.پرنده ای آمده؛در گیتارش لانه کرده بود.


[+] نوشته شده توسط سیاوش در 17:32 | |







دایی ماسک بهت میاد......

دو دستی باز چسبیدی به تختت
یه چار دیواری افتاده به جونت
با گریه ت از ستاره چشم شستی
که مثل سقف باشه آسمونت

... تنت زیر نفس هات خرد شد باز

هوا امشب دوباره سنگ تر بود

به خس خس های امشب گوش دادم
نفس هات از اتاقت تنگ تر بود
به پای لحظه ها زنجیر بستی
رو تختت از خدا مایوس می شی
شبیه خواب هایی که نرفتی
برای خواب من کابوس میشی
باید دنیاتو رو تختت بسازی
بسازی با تنفس های سختت
دلت خوش باشه به سرگیجه هات و
سقوط جسمی اسقاطی رو تختت
بهای سقف بالای سر من
طلسمی شیمیایی توی جسمت
به سقفی که نریخته خیره موندی
که شاید بشکنه روزی طلسمت

 

 


[+] نوشته شده توسط سیاوش در 1:22 | |







ضد حال یعنی

ضدحال یعنی

 

ضدحال يعنی وقتی منتظر فيلم مورد علاقت هستی برق بره!

ضدحال يعنی بعد از کلی مصيبت که بابات برات موبايل ثبت نام کرده همه سيمکارتا بياد جز مال تو!

ضدحال يعنی يه جلسه سر کلاس نری فقط همون يه جلسه استاد حضور غياب کنه!

ضدحال يعنی با شکم گرسنه بری تو صف ژتون تموم کرده باشن!

ضدحال يعنی يه هفته قبل از اينکه جشن تولد بگيری خاله مامانت فوت کنه!

ضدحال يعنی قبض تلفن بياد ....... تومن!

ضدحال يعنی با.۹.۷۵ افتادن!

ضد حال يعنی يه مانتو خوشگل بخری همون روز اول گير کنه به صندلی پاره بشه!

ضدحال يعنی صبح ساعت ۷ بری سر کلاس استاد نياد!

ضدحال يعنی شرطی بيدل بزنی امتيازت بشه ۲۵!

ضدحال يعنی بعد اينکه کلی افه زبان اوومدی نمره زبانت بشه۱۰

ضدحال يعنی داداش کوچیکت ۲شاخه مودمو اشتباهن بزنه تو پريز برق!

ضد حال يعنی بری عروسی خانمها و اقايون جدا باشن!

ضدحال يعنی تو اتاقت فيلم نگاه ميکنی همينکه ميرسه جای.........مامان بياد تو!

ضدحال يعنی نفر ۱۱کنکور شدن!

ضدحال يعنی کارگردان شدن حنا مخملباف!

ضدحال يعنی کاندید شدن آقای بوقققق برای انتخابات مجلس!

ضدحال يعنی خواننده شدن میناوند!

ضدحال يعنی فیلم ژاپنی!

ضدحال یعنی عشق یه طرفه!

ضدحال یعنی گل خوردن دقیقه ۹۰!

ضدحال یعنی صبح روزی که با دوستات میخوای بری کوه بارون بیاد!

ضدحال یعنی از سرویس دانشگاه جا موندن!

ضدحال یعنی با ماشین بابا جریمه شدن!

ضدحال یعنی سلام کنی جوابتو ندن!

ضدحال یعنی عینکت سر جلسه امتحان بیفته زمین بشکنه!

ضد حال یعنی سر جلسه امتحان خدکارت تموم بشه!

ضدحال یعنی تاکسی سوار شی وسط راه بنزین تموم کنه!

ضدحال یعنی دفترچه تلفنتو گم کنی!

ضد حال یعنی اونیکه خیلی دوستش داری رو نتونی ببینی!

ضدحال يعنی درس رو بلد نباشي و پنج دقيقه مونده به زنگ تفريح استاد اسمتو صدا كنه!

ضدحال يعنی يك قدمي خط پايان مسابقه دو به زمين بيفتي و آخر بشي!

ضدحال يعنی روز آخر خدمت سربازي اضافه خدمت بخوري!

ضدحال يعنی سر سفره عقد عروس خانوم بگه نه !

 

                                                                ضد حال یعنی مطالبم رو بخونی نظر ندی !

 


[+] نوشته شده توسط سیاوش در 19:22 | |







شاهزاده باران

 



رنگِ بنفش
بر گونه‌هاش
يادآورِ‌جوانی شيرينِ خواب‌های من بود
فرشته نيلی باران
با يادِ نور و بوی آفتاب و
ترانه طنينِ تنش.

تنهاتر که شدم
سپيدی ترانه
شکلِ گريه گرفت.


[+] نوشته شده توسط سیاوش در 20:55 | |







تا بوی تو


صدای تو گُلی‌ست
که مرا از بهار عُبور می‌دهد،
از ميانِ شعر و شعور
و چشم‌هات
آوازی که پوست را می‌لَرزانَد.

گام‌های تو
در طَنينِ روز
و تنهايیِ تَن
رخنه می‌کند.
می‌بينمت
از ميانِ دشتِ واژه می‌گُذری
شعر شده‌ای
نور می‌شوی
داری در من رخنه می کنی

در صفحه ی نقاشیم

قلم را می چرخانم

همه جا اثری از توست

نقش می بندی

می‌تابی بَر ضَميرِ تاريکی.
روشن می‌کنی
زاويه‌های تاريکِ تَنَم را.
و من رنگ می‌بازم
دوباره رنگ می‌يابم
پاشيده می‌شوم
مُنحل
جُدا می‌شوم از خود
مثلِ مِعراجِ غُروب و انحنای درّه.
بَرمی‌دارم تنهايی‌ام را
تنهايی‌هام را
بَر دار می‌کنم.
می‌نويسم دوباره نام ِتو را
بَر گردابِ آب
بَر تُند‌بادِ عَصر
بَر شيبِ ِ شب.
می‌نويسم نامت را
و می‌دوم با خودم
با تمامِ تنم
تا بوی تو.


[+] نوشته شده توسط سیاوش در 14:50 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد